روز خود را چگونه گذراندید؟!مثل زمانهای دانشجویی لیسانس
برای رفتن به کلاس قبل از ساعت ۸ بیدار شدم و کمر مغزم از این کار شکست.۲۶ تومان ناقابل پول اسنپ دادم. و مدام در ذهنم داشتم می گفتم زهرا؟ زهرا؟ آدم باش و آدم باش و این خانم خیلی هم راننده ی خوبی است و تو را نمی کشد! اینکه اینهمه سریع و خفن رانندگی می کند و کنار این ماشین های سنگین پنگین کمی خطرناک به نظر می رسد همه چیز، هیچ ربطی به خانم بودنش ندارد!!! و رانندگی عملی نیست که زنانه و مردانه داشته باشد. خفه شو و فقط از مسیر لذت ببر و مُردی هم که مردی! مهم این است که تا قبل از مردن هم ذهنت را از کلیشه های جنسیتی پاکسازی کنی!درباره ی رساله ی «یک کلمه» حرف زدیم. نویسنده اش درمعنای واقعی کلمه چشمش کور شده (و احتمالا دنده اش هم نرم!) یا آب آورده یا کلا از حال رفته (روایات متفاوت است!) از بس که با همین کتاب خودش بر سرش کوبیده اند که چرا چرا چرا از این یک کلمه، یعنی «قانون» حرف زده ای و این حرف های روشنفکرانه چیست که تو زده ای مرد؟!یک عدد خودنویس ازقبل داشتم که آن را هدیه دادم. حرکات ولنتاینی من در همین حد بود! و love is where you find itبرگشتم خانه و دیگر هیچ توانی نداشتم ازفرط خواب. پس خوابم برد. و چه خواب هایی دیدم!و قبلش خط کش خواهرم را (که دیشب ته شب که بیربط و برنامه و یکهو جنّی ِ ولنتاین شدم، برای بریدن مقوا ازش گرفته بودم) گذاشته بودم روی میزش، که نااااااااااااب ترین چیزی و ممنوعیتی که در تماااااام عمرم دیده بودم همین یک پیام بود که بعدش خواهرم به من داد!!! و مستشارالدوله کجاست تا ببیند چه «قانون»هایی وجود دارد در این جهان و او از آنها خبر ندارد!!! : «زهرا خواهشاً از این کارای عجیب نکن دیگه؛ رو میزی که شتر با بارش گم میشه، خط سگ لرزه های یک شک...
ما را در سایت سگ لرزه های یک شک دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : shak14o بازدید : 92 تاريخ : پنجشنبه 27 بهمن 1401 ساعت: 17:47