سگ لرزه های یک شک

ساخت وبلاگ
«می شوم»... پس هستمزهرا، بنده ی تو...صیادان ماهی را یکباره نمی کُشند. چنگال در حلقوم چون رفته باشد، پاره ای می كشند تا خونش می رود و سست و ضعيف می گردد، بازش رها می كنند و همچنين باز می كشند تا به كلی ضعيف شود. چنگالِ عشق نيز چون در كام آدمی می افتد، حق تعالا او را به تدريج می كشد كه آن قوتها و خونهای باطل كه در اوست، پاره پاره از او برود.«لا اله الا الله» ايمان ِ عام است و ايمان ِ خاص آن است كه «لا هو الا هو».(مقالات مولوی. به تصحیح جعفر مدرس صادقی، ص 59) سگ لرزه های یک شک...
ما را در سایت سگ لرزه های یک شک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shak14o بازدید : 88 تاريخ : پنجشنبه 27 بهمن 1401 ساعت: 17:47

روز خود را چگونه گذراندید؟!مثل زمانهای دانشجویی لیسانس برای رفتن به کلاس قبل از ساعت ۸ بیدار شدم و کمر مغزم از این کار شکست.۲۶ تومان ناقابل پول اسنپ دادم. و مدام در ذهنم داشتم می گفتم زهرا؟ زهرا؟ آدم باش و آدم باش و این خانم خیلی هم راننده ی خوبی است و تو را نمی کشد! اینکه اینهمه سریع و خفن رانندگی می کند و کنار این ماشین های سنگین پنگین کمی خطرناک به نظر می رسد همه چیز، هیچ ربطی به خانم بودنش ندارد!!! و رانندگی عملی نیست که زنانه و مردانه داشته باشد. خفه شو و فقط از مسیر لذت ببر و مُردی هم که مردی! مهم این است که تا قبل از مردن هم ذهنت را از کلیشه های جنسیتی پاکسازی کنی!درباره ی رساله ی «یک کلمه» حرف زدیم. نویسنده اش درمعنای واقعی کلمه چشمش کور شده (و احتمالا دنده اش هم نرم!) یا آب آورده یا کلا از حال رفته (روایات متفاوت است!) از بس که با همین کتاب خودش بر سرش کوبیده اند که چرا چرا چرا از این یک کلمه، یعنی «قانون» حرف زده ای و این حرف های روشنفکرانه چیست که تو زده ای مرد؟!یک عدد خودنویس ازقبل داشتم که آن را هدیه دادم. حرکات ولنتاینی من در همین حد بود! و love is where you find itبرگشتم خانه و دیگر هیچ توانی نداشتم ازفرط خواب. پس خوابم برد. و چه خواب هایی دیدم!و قبلش خط کش خواهرم را (که دیشب ته شب که بیربط و برنامه و یکهو جنّی ِ ولنتاین شدم، برای بریدن مقوا ازش گرفته بودم) گذاشته بودم روی میزش، که نااااااااااااب ترین چیزی و ممنوعیتی که در تماااااام عمرم دیده بودم همین یک پیام بود که بعدش خواهرم به من داد!!! و مستشارالدوله کجاست تا ببیند چه «قانون»هایی وجود دارد در این جهان و او از آنها خبر ندارد!!! : «زهرا خواهشاً از این کارای عجیب نکن دیگه؛ رو میزی که شتر با بارش گم میشه، خط سگ لرزه های یک شک...
ما را در سایت سگ لرزه های یک شک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shak14o بازدید : 92 تاريخ : پنجشنبه 27 بهمن 1401 ساعت: 17:47

روزهایی که با فحش (فحش واقعی) به زمین و زمان از خواب بیدار می شوم، روزهایی که اینقدر چشم هایم درد می کند و دلم نمیییییییی خواهد که از خواب بیدار شوم، اینها هم یوم اللهند! نه که فکر کنی یوم الله نیستند. اگر بد این است که من کار او را لِمَ و لا کنم، متقابلا این هم بد است که او هم کار مرا لم و لا کند! اگر نگوییم که بد این است. تا تو چه فهم کنی از این سخن که می گویم.پانوشت: بد این است که کار مرا لِمَ و لا کند. (مقالات شمس) سگ لرزه های یک شک...
ما را در سایت سگ لرزه های یک شک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shak14o بازدید : 97 تاريخ : چهارشنبه 12 بهمن 1401 ساعت: 15:59

در اداره ها حرف ها حول محور پس این وام را کی می ریزند نمی ریزند و چند تا ضامن می خواهد نمی خواهد و کی در قرعه کشی اداره ماشین برنده شده و چرا من نشده ام پس و اینجور چیزها می چرخد.در اینستاگرام، لااقل در صفحه هایی که من آنها را می بینم، نه کل اینستاگرام، فضا غمگین است و سعی می کنند که جلوی عادی سازی بایستند و انگار نمی دانند و حواسشان نیست که مثلا وقتی از بوی نشتی گاز در اتاقی حرف می زنند که بوی نشتی گاز بیاید! و الا در حالت عادی، کی چه کار دارد به این حرف ها و همه دارند زندگیشان را می کنند. وقتی احتمال وقوع زلزله می رود است که همه شب توی کوچه می خوابند. پس اگر هی می گویی هموطن عادی سازی نکن، یعنی عادی شده و دارد می شود که سعی داری جلوی آن بایستی.در جامعه؟ فقر است و نداری است که بیداد می کند و بی آیندگی و ترس و رفتن و رفتن و هزار جور بی رمقی که به مولی الموحدین به کلمه درنمی آید. در جامعه؟ هیچ چیز عادی نیست. برای آدمی که پول ندارد هیچ چیز عادی نیست. برای آدمی که آرزوی خوردن پلو را دارد با تمام وجودش، هیچ چیز عادی نیست. و این عادی نبودن هیچ نیازی به تجویز و هشتگ ندارد. بچه ای شب گرسنه یا نیمه گرسنه می خوابد. این عادی نیست. و عادی هم نمی شود. هرگز نمی شود. برای خودش هرگز.و در اینجا در من؟ در سر من؟ چیزی نیست به جز چرخش ذرات غلیظ سرخ... در سر من چیزهایی می لولد ازجنس بحران های معمول که یک آدم در این سن و سال دارد. کتاب های نخوانده چنگ می زنند به دلم، پول های درنیاورده خفه ام می کنند، کارهایی که باید است و وظیفه است، انرژی ام را می گیرند، شب هایم به نادلچسبی می گذرد. عاجزم از استیلا بر چیزهایی که می دانم دوستشان ندارم و نباید اما در من می لولند و لبخند منند لولی وش. من؟ یک موجود و سگ لرزه های یک شک...
ما را در سایت سگ لرزه های یک شک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shak14o بازدید : 86 تاريخ : چهارشنبه 12 بهمن 1401 ساعت: 15:59

شب بارانی. از موردعلافه های من در زندگی، شب بارانی است. شبی که تا صبح باران بیاید. احساس می کنم بهتر از اینی در جهان نیست. حس می کنم زنده ام و در تاریخ و در یک کتاب رمانم. احساس می کنم زنده ام. البته الان یقین ندارم چون صدا قطع شد. از مضرات زندگی اپارتمانی این است که بعضی وقت ها صدای حمام طبقه بالایی را با باران عوضی می گیری. فلانی چه تاکیدی دارد که عوضی را با کسر عین بگوید همیشه. خوابم می آید و صدای باران! قطع شده. خدایا ما را برای تماشا افریده ای؟ تا من می گویم هورا صدای باران! قطعش می کنی؟ حالا ولو صدای حمام طبقه بالایی ها، می شد که بگذاری که دل بچه خوش باشد و آنها تا صبح، لااقل تا وقتی من به خواب می روم، در حمام باشند که. خدا جان، تو راضی بودی به اسمت اینهمه بلا سر یک بچه بیاید؟ بچه منم. من یک مشت از خروار. راضی بودی؟ بالله که من حس می کنم که نه. تو از بزرگ هایی که در این دنیا به چشم دیده ایم بزرگتر نیستی یعنی؟ بزرگ می بینیم با سعه ی صدر یک گوشه ی مجلس می نشیند و بچه ها هی هر سر و صدا و هر جفتک پرانی ای دلشان می خواهند می کنند و ذره ای از خوش اخلاقی بزرگ کم نمی شود. بعد هم فرق سر تک تک بچه ها را می بوسد! تو از این بزرگ ها بزرگتر نیستی یعنی؟بعدالتحریر: نه واقعا صدای باران است! و دارد می بارد هنوز. هورا! خیلی قشنگ است. سگ لرزه های یک شک...
ما را در سایت سگ لرزه های یک شک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shak14o بازدید : 87 تاريخ : چهارشنبه 12 بهمن 1401 ساعت: 15:59